- نویسنده : شفیق فکه، شبکه ایثار
- ۱۴ بهمن ۱۳۹۷
- کد خبر 11797
- 1939 بازدید
- بدون نظر
- ایمیل
- پرینت
سایز متن /
آبادان هيچگاه به دست دشمن نيفتاد. دشمن تا آستانه شهر نفوذ كرده بود. چيزی نمانده بود كه محاصره كامل شود و شهر سقوط كند. ليكن حضور ناگهانی نيروهای مسلح انقلابی، دشمن را در جنوب بهمنشير تارومار كرد و آنها را به شمال اين رودخانه راند تا محاصره 330 درجهای آبادان به 270 درجه كاهش يابد.
با انسجام، گسترش و قوت روزافزون مقاومتهای مردمی و نيروهای مسلح انقلابی كه با كندی حركت دشمن و بروز ضعفهای ارتش عراق و تضعيف روحيه سربازان عراقی همزمان بود، نيروهای مدافع جمهوری اسلامی به تدريج با كسب توانايی اجرای عملياتهای ايذايی، شبيخون و محدود، توانستند دشمن را متوقف و آرامش او را سلب كنند. به اين ترتيب ارتش عراق قبل از دستيابی كامل به اهداف خود، مجبور به توقف شد و مقاومت نیروهای ایران كه روزبهروز از قدرت بيشتری برخوردار میشد، پدافند ناقصی را به دشمن تحميل كرد.
كسب اعتماد به نفس
هجوم عراق به كشور انقلابی و اسلامی ايران با اين فرض طرحريزی شده بود كه ارتش نظام جديد، فاقد توان لازم است. اگرچه اين فرض صحت داشت، ليكن دشمن بدون شناخت صحيح از انقلاب اسلامی، انرژي متراكم و استعداد عظيم آن را براي حل مشكلات و بحرانهای گوناگون از جمله وضعيت جنگی، باور نداشت. اين در حالی بود كه عناصر انقلابی نيز از توان نهفته خود تصوير روشنی نداشتند. به همين جهت روزهای اول جنگ با ابتكاردشمن و انفعال خودی آغاز شد. اما استعدادهای نهفته در انقلاب به تدريج بروز كرد و نيروي مسلح جديدي را متولد ساخت كه نه تنها خلأ ناشی از فروپاشی ارتش شاهنشاهی را پوشش می داد، بلكه عامل تعيينكنندهای در سرنوشت جنگ گرديد. اين استعداد شكلگير سيستم نظامی منبعث از انقلاب – كه به مرور در سپاه پاسداران متجلی ميشد – هرچند كه از همان روزها اول جنگ بروز يافت، ليكن تا رسيدن به مرحله بلوغ كامل، زمان قابل توجهيی بر آن گذشت. در ابتدا، سازمان نظامی جديد نهتنها براي دشمن ناشناخته بود و نيروهای انقلابی نيز پيشبيني روشنی از آينده آن نداشتند، بلكه برخی عوامل داخلی نيز به علت باورهای غيرانقلابی و بعضاً ضدانقلابی، از تسريع در روند شكلگيری سازمان جديد جلوگيری ميكردند.
در آغاز جنگ اشخاصی در رأس امور نظامی قرار داشتند كه اولاً فاقد بينش انقلابی بودند. ثانياً به دليل كوچك انگاشتن ارتش عراق، نابرابری مقدورات خود در برابر دشمن را باور نداشتند. ثالثاً شيوههای پدافندی طراحی شده در رژيم گذشته را برای مقابله با ارتش عراق كافی می انگاشتند. آنها با همين بينش سه عمليات بزرگ را طرحريزی كردند؛ ليكن هر سه عمليات به شكست انجاميد. متأسفانه اين شكستها هيچ تأثير مثبتی بر بينش آنان نگذاشت. فرماندهی كل قوا (بنی صدر) كه راه حل نظامي را مسدود شده ميديد، به فعاليتهای سياسی روي آورد. وی كه تنها عامل آغاز جنگ را، احساس خطر غرب از انقلاب اسلامی و رهبری امام خمينی تصور می كرد، در صدد برآمد رهبری امام را تضعيف كند و با كودتای خزنده عليه خط امام، اوضاع را در داخل كشور به دست گيرد تا زمينه را برای سازش با غرب فراهم كرده و با زد و بندهای پشت پرده، برای پايان دادن به جنگ راهی بيايد. به موازات بحرانی شدن اوضاع داخلی ايران، مواضع سياسی عراق نيز تغيير می كرد؛ به طوری كه شعار مذاكره برای پايان جنگ را كنار گذاشت و آشكارا خواستار تجزيه ايران شد. در حالی كه بنی صدر با حادثه 14 اسفند حركت جديدی را آغاز كرده بود و می رفت با دامن زدن به بحران داخلی، اوضاع را به نفع جناح خود سوق دهد، تلاش امام در خنثی كردن توطئههای او و ايجاد جو آرامش تأثير زيادی داشت. بنی صدر و حاميانش گمان نمی كردند، ابتكار عمل در دست امام باشد. در اين موقعيت و در حالی كه چنين القا ميشد كه حذف بنی صدر از فرماندهی كل قوا ميسر نيست و ارتش از بنی صدر حمايت خواهد كرد، امام خميني بنيصدر را از فرماندهی كل قوا عزل كرد و اين امر موقتاً به تيمسار (شهيد) فلاحی سپرده شد. ارتش نيز به رغم همه القائات سوء، پايبندي خود را به امام و نظام نشان داد. در عين حال، دشمن همچنان در فضای ذهنی خود سير می كرد و به تحولات بعدی دل بسته بود. حوادثی كه بعد از رأی مجلس شورای اسلامی به عدم كفايت بنی صدر و بركناری وی از رياست جمهوری به وقوع پيوست، همچون حركت مسلحانه سازمان مجاهدین خلق در نخستين روز بركناری بنيصدر در 30/3/1360، حادثه هفتم تير كه طي آن 72 نفر از مسئولان نظام و نمايندگان مجلس به شهادت رسيدند، ترورهای پيدرپي مسئولان و قشر وسيعی از مردم و انفجار مقر نخستوزيری كه به شهادت رئيسجمهور (رجايی) و نخستوزير (باهنر) در 8/6/1360 منجر گرديد، عراق را به تغيير و تحول احتمالی در ايران و پيروزی جناح متحد (بنيصدر و سازمان مجاهدین خلق) اميدوار ميكرد.
اين اميد كاذب مانع از آن شد كه عراق استحكام نظام اسلامی و قدرت رهبری امام در موقعيتهای بحرانی را درك كند، لذا به رغم موفقيت امام در كنترل بحران و جلوگيری از فرعيی شدن مسئله جنگ و نيز تولد نيروي جديد كه همزمان با عزل بنيصدر، بلوغ خود را در عمليات “فرمانده كل قوا” به نمايش گذاشته بود، دشمن همچنان غافل بود و زمينههاي اساسي در جنگ را درك نميكرد. از سوي ديگر، نيرويي كه از دل انقلاب برخاسته بود و در عين حال هنوز به خودباوري نظامي نرسيده بود به تدريج درمييافت كه گره جنگ تنها به دست نيروهاي انقلابي باز ميشود. به همين منظور، در حالي كه در شهرهاي بزرگ روزهاي بحراني و سختي سپري ميشد، فرماندهان عملياتي سپاه همچون شهيد حسن باقري، براي پايهريزي استراتژي جديد، با تفكر و موشكافي، تجارب بهدست آمده در صحنه عمل را مرور ميكردند.
https://warpedia.ir/?p=11797